فرزند شهید مدافع حرم حاج عباس عبداللهی با تاکید بر اینکه، واژه‌ی شهادت همواره بر لبان پدرم نقش بسته بود، گفت: شعر شهادت همواره بر زبان پدرم جاری بود.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی تبریز ، امیر عبداللهی در آیین افتتاح کاروان راهیان نور اظهار کرد: به من خبر دادند که امروز شهید گمنام در تبریز تشییع خواهد شد، من گفتم که لیاقت آن را ندارم که در این مراسم مقدس حضور داشته باشم اما توفیق الهی مرا در این فضای معنوی قرار داد و خدا را بسیار شاکرم.
وی با بغضی در گلو ادامه داد: پیکر یک شهید گمنام امروز به شهرمان آمده، اما پیکر پدر من هنوز هم در اسراییل است و هنوز پیدا نشده؛ هر پیکری از شهدای گمنام که تاکنون زیارتش کرده‌ام، به چشم پدر به آن نگاه می‌کنم، پیکری که مطمئن هستم روزی پیدا می‌شود.
وی با بیان داستانی اضافه کرد: هشت ماه قبل تماس گرفتند و گفتند که شهیدی گمنام پیدا شده و خواستار مراجعه‌ی ما برای دادن آزمایش دی ان ای شدند، در این جریان با پیکری سوخته مواجه شدم که پا و دستش را از دست داده بود و قابل شناسایی نبود، اما من می‌دانستم پدر من نیست، من تعجب کردم و باور نکردم پدر من باشد! پدری که 23 سال با او زندگی کردم و نفس کشیدم.
عبداللهی اضافه کرد: به خاطراتمان فکر می‌کردم و می‌اندشیدم که آیا این پدر من است که سوخته است، شوکه شده بودم، بعد از اینکه آزمایش دادیم به سوریه رفتیم، به همان هتلی که قبل از شهادتش آنجا بودیم؛ آن پیکر سوخته مقابل چشمانم بود و به آن می‌اندیشیدم، تصور کردنش هم سخت بود که چند پاره استخوان را بیاورند و بگویند پدرت است!
وی خاطرنشان کرد: اما بعد از بازگشت از سوریه خبر دادند که پیکر سوخته متعلق به پدر من نیست، معلوم نیست پیکرش کجاست، اما در این ماجرا فهمیدم که پدرم را خوب شناختم، پدری که با گوشت و خون من آمیخته است.
وی با بیان خاطره‌ای از پدرش نیز خاطرنشان کرد: زمانی که با پدرم راهیان نور رفته بودیم، به زائران شهدا گفت که قسمتان می‌دهم دعا کنید که من هم به دوستان شهیدم ملحق شوم، همه در مقابل دعایش آمین گفتند؛ پدرم بارگاه مقدس 14 معصوم را زیارت کرد و قبل از اینکه به سوریه برود همواره می‌گفت که آیا من حرم حضرت زینب(س) را نخواهم دید؟؟
گفتنی است؛ همزمان با برگزاری آیین افتتاح کاروان راهیان نور، مراسم تشییع پیکر پاک یکی از شهدای گمنام نیز به همت بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تبریز برگزار شد.